افسر رفت تو کما...

اگر نمیدیدم این همه آدم داره رانندگی میکنه احتمالا برام سخت ترین کار دنیا میشد!


تاره دو جلسه ست میشینم پشت رل،بعد از سالها حسرت بالاخره چشمم دنده ی یک بالاتر رو هم دید،ولی این دفعه از دو بالاتر رو کی میبینه خدا میدونه!

خستگی داره شدید،هروقت آموزش تمام میشه رسما تا چند ساعت گیج میزنم،خصوصا دقایق اول...وقتی از ماشین پیاده میشم و راه میرم حس میکنم پاهام مال خودم نیست،گاهی وقتا میخوام از یه سمت برم و پاهام یه سمت دیگه میره،سر هر چهار راه کاملا می ایستم ببینم کسی رد نمیشه،تازه راهنما ندارم وگرنه حتما از راهنما هم استفاده میکردم،تهش هم وقتی میرسم خونه چند ساعتی بیهوش میشم!

همه ی اینارو گفتم که این حرف آخر رو بزنم،امروز بعد پیاده شدن از ماشین و گیج و منگ راه افتادن تو خیابون چشمم به یخچال یه فروشگاه افتاد و احساس کردم آبمیوه های خنکی داره،با خودم گفتم بد نیست یه چیز شیرین بخورم بلکه از این ملنگیم کاسته شه...رفتم دست کردم تو یخچال و یه آبمیوه فکسنی درآوردم،گذاشتم رو پیشخون و به صاحبش گفتم چند؟

صاحب مغازه چشماش یه چیزی تو مایه های چشمای مهناز افشار و عادل فردوسی پور و اینا بود،همچین بگی نگی تا به تا میزد!

گفت میشه 650 تومن!

بهش گفتم چه رقم عجیبی،بعدش 700 تومن بهش دادم...

بهم گفت دو تا رو میبری؟؟

با خودم گفتم آخــــــــــــیــــــــــــش!بمیرم الهی،چشماش کلا همه چیز رو زوج میبینه!!

بهش گفتم نه،همین یکی رو میبرم...بعد با دست کلی به پیشخون تاکید کردم!

گفت من گفتم چقدر میشه؟؟

گفتم فرمودید 650،که خود منم از این عدد تعجب کردم...

گفت من گفتم 350 !! البته آوای 600 و 300 شبیه همدیگه ست.

بهش گفتم خیر حاجی،من خیر سرم میخوام گواهینامه بگیرم،هردفعه که از ماشین پیاده میشم تا چند ساعت گیج گیجم...اینا هم همه ناشی از تعطیل بودن مخم هست!


خلاصه شانس آوردم که ماه رمضون در پیش هست و دیگه نمیشه برم فروشگاه آبمیوه بخرم!


پ.ن1:گاهی یادم میره آینه هم هست،بعدش واسه نیگا کردن به عقب میخوام مثل یابو بچرخم!

پ.ن2:راه به راه این جوکه میاد تو ذهنم،همینی که به یارو میگن امتحان رانندگی قبول شدی؟بعد جواب میده هنوز معلوم نیست،ماشین رو کوبیدم به دیوار،افسر رفت تو کما،منتظرم به هوش بیاد ببینم قبولم یا نه!!!!!!!!!!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
\-/ ! (] \-/ ]\[ پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:40 http://www.black-and-white1.blogfa.com

ای ول به فروشنده ...
پی نوشت ۱ و ۲ خخخخخخخخخخ !!!‌:دی

و این که فکر از دنده ی دو بالاتر و کلا از مغزت بکن بیرون چون که ممکنه افسر بره بهشت زهرا زبونش لال !!!

ایول بهش که بهم نخندید...:)
جات خالی تا دنده چهار هم رفتیم جلو،،،افسر رو هم به وقتش میفرستیم اون دنیا...زبونش لال!

ندا پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:04

ببینم من زودتر گواهینامه میگیرم یا شما.. اوضاعی داریم ها!
من فک می کردم فقط منم که وقتی از ماشین میام پایین اونقدر خسته و بی انرژی ام! نگو همه این مدلی ان!

من به گزینه ی یا شما رای میدم...:)

به سختی روزای اولش نیست،اوضاع من بهتر شده...حداقل پاهای مربیم گاهی وقتا کف ماشین رو هم لمس میکنه...

پ.ن:گواهینامه گرفتید شیرینیش یادتون نره ها...گفته باشم!

ندا جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:56

اخه من قراره برم مسافرت بعدش بیام امتحان بدم..

فرقی نداره،اصرار دارید میتونید قبلش شیرینی بدید:دی

شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:23 http://blogger.com/profile/01119488737077628242

من تقریبا همیشه همین مدل گیج میزنم چه با رانندگی چه بی رانندگی!

:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد