پادشاه فصل ها...

نتیجه گرفتن از این نوشته سخت است! 

 

یه زمانی هرجا میخوندم پادشاه فصل ها،پاییز! میگفتم پادشاه فصل های من تابستون هست نه پاییز... همین تابستون هم نمیدونم نوشتم یا نه اما اوایلش متوجه شدم اکثر درگیری های احساساتی من مربوط به این فصل بوده،روابطی که معمولا از اردی بهشت(آغاز فصل گرما در استان من،و نه لزوما شروع تابستان!) آغاز می شد و معمولا به پاییز نرسیده تر تر(!) می کرد و بعدش جنگ من بود واسه درست کردن تر تری که شاید اصلا نیازی به درست کردنش نبود!

رابطه هاتون رو سخت نکنید،جنگیدن زمانی معنا داره که هر دو طرف در یک جبهه باشن،اما خیلی وقت ها جنگ ما آدم ها دقیقا با طرف مقابل هست و مشکلات ایستادن یه گوشه،انگشت به دهن و متعجب! بگردید و کسی رو پیدا بکنید که وقت جر و بحث باهاش نگران رفتنش نباشید... حتی تر بگردید تا اون شخص کسی باشه که بابت مشکلات آینده باهاش جر و بحث می کنید نه خودش!

رابطه هاتون رو سخت نکنید،هیچ الزامی نیست که اگر شما دارید تلاش می کنید برای موندن در یک رابطه طرف مقابل هم حتما همین کارو بکنه!و از اون بیشتر تر اینکه هیچ لزومی نداره شمایی که داری تلاش می کنی آدم خوبه باشی و اونی که جون میکنه واسه جدایی و رهایی آدم بده! شاید اون زودتر از شما فهمیده به درد هم نمی خورید... و صرفا به درد هم نمی خورید،نه بیشتر و نه کمتر! بگردید و کسی رو پیدا کنید که برای رسیدن بهتون تلاش بکنه،نه برای نرسیدن بهتون کم محلی!

رابطه هاتون رو سخت نکنید، هیچ آدمی اونقدر ارزش نداره که بخواید براش خودتون رو طوری تغییر بدید که گاهی وقتا خودتون هم خودتون رو نشناسید... همیشه گفتم رسالت عشق تغییر دادن انسان هاست،اما تاکید می کنم تغییر دادن به معنای عوض کردن نیست! بگردید و ببینید کجای کار یه نفر میاد که خودتون رو با تغییرات جزیی عاشق خواهد شد،نه با تبدیل به آدمی دیگه!

رابطه هاتون رو سخت نکنید،برای گفتن دوستت دارم و عاشقتم عجول نباشید... مطمئن باشید با تمامی بالا و پایین شدن ها و فراز و نشیب ها اونی که باید سر وقت بهش بگید دوستت دارم و عاشقتم،سر جاش هست و با شنیدن حرفتون خوشحال میشه!

رابطه هاتون رو سخت نکنید،اگر تمامی موارد بالا براتون سخت هست فقط یک کار کنید... ببینید بودن با طرف به شما آرامش میده یا نه؟فقط با خودتون رو راست باشید!


تمامی موارد بالا وقتی برای من معنا پیدا کرد که دختری وارد زندگیم شد که مدت ها می شناختمش،داستان زندگیم رو می دونست و داستان زندگیش رو می دونستم و قرار نبود تمام اتفاقات زندگیمون رو برای هم مرور کنیم! دختری که باهاش آرام ترین عاشقانه ی زندگیم رو تجربه کردم و فهمیدم آرامش یعنی چی! دختری که تعریف خیلی چیزارو توی رابطه برام عوض کرد و بهم فهموند وقتی تو یه جمله رو شروع کنی و اون به اتمام برسوندش یعنی چی! دختری که بهم فهموند دغدغه ی آینده رو داشتن یعنی چی،در یک جبهه جنگیدن یعنی چی! دختری که دلم نمیاد روی رابطه م باهاش اسمی بذارم که قبلا روی رابطه های قبلیم گذاشتم...


پادشاه فصل هاست پاییز،شاید اگر برای یک بار هم که شده عاشقانه ای رو درش تجربه می کردم... پادشاه فصل ها می شود این پاییز؟

نظرات 13 + ارسال نظر
ل.رها یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:17 http://soveida11.blogfa.com

سلام. هر فصلی می تونه زیبا باشه. بستگی داره تو کدوم فصل بیشتر خاطرات خوب داشته باشی. اما پاییز پادشاه فصل ها برای عاشقا است...
مانا باشی

صد در صد... مثلا فصل عید
برقرار باشید...

گذرا یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:05

تبریک میگم بخاطر رابطه جدیدت
امیدوارم اینبار به نتیجه برسه

موتوشکر
قبلیا هم به نتیجه رسیدن دیگه... نتیجه خیلی وقته واسه من فقط رسیدن نیست

ل.رها یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 22:37 http://soveida11.blogfa.com

فصل عید نه. اما روزای قبل از عید هم که بوی بهار میاد همین طوره.
اصلا کلا بهار و پاییز عطر و بوی خاص به همراه خودشون دارن فقط.نــــــــه؟

دادن اسم فصل به ایام عید جنبه ی مزاح داشت
شهر من زیاد چهار فصل نیست اما من زمستون های پر از مه و سرد رو هم دوست دارم

یه مسافر دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 03:05

عشقتون پایدار ، دلتون شاد

پایدار باشی عزیز

یه آشنا دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:31

تبریک بابت رابطه جدیدت امیدوارم این رابطت بسیار زیبا و آروم و عاشقانه پیش بره و بتونی پایه های یه زندگی قشنگ رو توش بنا کنی

ممنون همراه همیشگی

zahra دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 00:03 http://www.abiyedarya1.blogfa.com

salam
ba neveshte hat ertebat bar gharar kardam
ghalame sade o delneshini dari,be del mishine
linketun mikonam be wb khodam ke albate alan dar daste tamire ;) dir be dir besh sar mizanam
z.k

سلام
ممنون،لطف دارید شما

angel دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 00:28 http://www.abiyedarya1.blogfa.com

chetor mishe tu1jebhe jangid?!!!

وقتی هدف مقابله با مشکلات باشه،نه جنگ با همدیگه!

ملودیکا چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:38 http://melodika.persianblog.ir

سلام رفیق قدیمی
نیست که خودت خیلی مینویسی ، اون وقت از من گله میکنی ؟؟!
من هستم ، اینجا در خانه ی جدید ، خیلی وقته ...
دانه دانه به دنبال دردانه ... تمثیل زیبایی بود ، ممنون

خب بهرحال من اگه نمینویسم واقعا نمینویسم... اما شما اگه ننویسی آدم باید احتمال خوانده نشدن رو هم کنار ننوشتن شما قرار بده!

تمثیل یادمه اما کجا فرستادمش؟پیداش نکردم :))
پ.ن:سر کلاس بخشی از وبلاگتون رو خوندم... هرچند چند ماهش کلا رمزنگاری شده

ملودیکا یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:08 http://melodika.persian.ir

سلام
این وبلاگ اصلا عمومی نبود فقط شعرها و داستانهای غیر قابل چاپم رو اونجا تایپ میکردم ، همه اش هم از اول با رمز بود و قسمت نظرات هم مسدود بود چون برای خواندن کسی نبود و کسی هم آدرسش رو نداشت اما وقتی آدرس وبلاگ اصلی حراج شد و دیدم پرسنلم خرم و خجسته آدرسش رو کشف کردن و میخونن و برام کامنت هم میذارن ، کلا بیخیال اونجا شدم و چون با اون اسم توی بلاگفا و پرشین و ورد پرس و خلاصه همه جا یه وبلاگ لو رفته داشتم ، به این خونه ی قدیمی پناه آوردم ولی اون شعر و قصه ها همونجور ممهور باقی موند .
چه کلاسی میری ؟ منم دوباره خودم رو اسیر درس و دانشگاه کردم و کور و پشیمونم !!

چقدر عجیب... به سرم زده همچین کاری :|

دانشگاه علوم و تحقیقات اهواز،ارشد نرم افزار میخونم...البته فقط به عشق صاحب همین پست ^_^ آره،خوندم که بازم میخونید،حتی به سرم زد بپرسم کجایید پشیمون هم نباشید،خوندن خوبه،خصوصا اگه دهن آدم صاف بشه

... پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 13:20

این پست تون رو خیلی دوست داشتم
خیلی به دلم نشست
خیلی آرومم کرد
به جواب خیلی سوالهام هم رسیدم
و خوشحالم که هنوزم رابطه های زیبا پیدا میشه
برام دوام و پایداری و زیباتر بودنش دعا می کنم

شکر خدا
لطف بی کرانتون شامل حال ما شده... ممنون از دعا

... پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 21:11

منم از تبار پاییزم ...
البته عشق رو توی این فصل تجربه نکردم...
مگه در شهر و دیار شما پاییز هست ؟؟
همیشه گرمه ...
یا شادم من همیشه فصل گرما بهش سر زدم

چهار فصلیم،اما نه به تناسب...

... پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 22:33

سلام
آپم
وقت کردی بهم سر بزن

... جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:40

سلام آقا ناصر خوب هستین ؟؟
اومدم ازتون خداحافظی کنم .
و تشکر ..
تشکر بابت حرفاتون و کمک هاتون.
خیلی لطف کردین
ببخشید این مدت خیلی اذیت تون کردم
دلنوشته های فوق العاده تون رو فراموش نمی کنم و باز هم سر میزنم و می خونمشون.
نوشته های شما رو همون قدر دوست دارم و همون قدر پرمعناست که نوشته های مصطفی مستور رو ...
براتون بهترین ها رو آرزومندم
برای شما و شریک زندگی تون آرزوی خوشبختی می کنم
امیدوارم لبخند همیشه مهمون قلب و لب تون باشه.
حلال کنید .. خیلی اذیت تون کردم
التماس دعا
یا علی

سلام
سلامت باشید
خواهش میکنم،چه اذیتی
بشدت لطف دارید،تعبیر خوشحال کننده ای بود
منم بهترین ها رو براتون آرزومندم خصوصا آرامش
ممنون بابت آرزوی خوشبختی،از ته دل امیدوارم برآورده شه
علی یارتون همراه عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد