کپی نوشت

روزهایی که فقط خواننده باشی دیگر حسی برای نوشتن نمیماند...نوشته ی زیر از منبعی دزدیده شده!

ادامه مطلب ...

سرفراز باشی

داشتم قدم میزدم،طبق عادت هر شبم پیش از خواب... خوشحالم از اینکه حس نوشتن درونم نمرده،آن قدر که باعث می شود با چشمانی غرق در خواب،در حال تایپ باشم!


ادامه مطلب ...

گاه اینچنین است...

مغزم به سفیدی صفحه ی مقابلم است...همزمان با وبلاگم خاک میخورد!

ادامه مطلب ...

من خودخواه...

اولش گفتم: خب،من هم همین کار را میکنم دیگر...عصبانیت ندارد!

اما بعد ترش که دقیق فکر کردم...

ادامه مطلب ...

چه بود...چه شد

شاید در این نوشته هیچ چیز خاصی نباشد...صرفا مینویسم چون حس میکنم باید بنویسم!

ادامه مطلب ...