روزهایی که فقط خواننده باشی دیگر حسی برای نوشتن نمیماند...نوشته ی زیر از منبعی دزدیده شده!
ادامه مطلب ...داشتم قدم میزدم،طبق عادت هر شبم پیش از خواب... خوشحالم از اینکه حس نوشتن درونم نمرده،آن قدر که باعث می شود با چشمانی غرق در خواب،در حال تایپ باشم!
اولش گفتم: خب،من هم همین کار را میکنم دیگر...عصبانیت ندارد!
اما بعد ترش که دقیق فکر کردم...
ادامه مطلب ...شاید در این نوشته هیچ چیز خاصی نباشد...صرفا مینویسم چون حس میکنم باید بنویسم!
ادامه مطلب ...